میدانی
دلتنگی و تنهایی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند ...!!!
بعد یارو آف می شه...!
تنهایی یعنی اینکه تو بزرگسالی دلت بغل بخواد.حتی بیشتر از وقتی که بچه بودی...
تنهایی یعنی هر روز توی چشمای خودت جای خالی انعکاس چهره ی کسی که دوست داری رو ببینی...
تنهایی یعنی اینکه شبا گوشیت رو رو سایلنت نذاری
تنهایی یعنی شبا با هندزفری تو جات آهنگ گوش کنی تا گوشات و بالشتت خیس بشه....
تنهایی یعنی تو این هوای دو نفره دلت بخواد با یکی بری قدم بزنی اما هر چی فکر می کنی کسی رو پیدا نکنی...
تنهایی یعنی شارژ گوشیت تو 24 ساعت یه خطش هم کم نشه...
تنهایی یعنی اینکه صمیمی ترین دوستت وقتی عاشق شد دیگه جواب اس ام استم نده...
تنهایی یعنی وقتی با دوستات توو یه جمعی هستی و اونا میخندن تو تو فکر فرو بری و به اونی که پیشت نیست فکر کنی!!!!
گفتی
دوستت دارم و
من
به خیابان رفتم.
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود.
انقدر حالم خرابه که حتی دستم به قلم نمیره که دلمو خالی کنم... انقدر داغونم که منتظر مرگم... گریه های بی صدا با بالشت... میخوام خودمو،دلتنگیمو،توی این واژه ها خالی کنم اما... حالم بدتر میشه...
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غزل مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و درد هایم را به گوش تو میرساندم
بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم
کاش میدانستی که چقدر دوست دارم و بیش از پیش بر تو عاشقم
میدانی که اگر از کنارم بروی
لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست
برای ادامه زندگی جز انتظار آمدنت
ولی دیگه طاقت انتظار ندارم
خيلي سخته بي تو ادامه دادن
خيلي سخته بي تو ، تو اين دنياي پوشالي زنده بودن
خيلي سخته هر شب به ياد کسي بخوابي که نتونی ببینیش
خيلي سخته بخواي تو تنهايي اوني مرحمت باشه که نيست کنارت
خيلي سخته که بخواي اشکاتو رو شونه هاي کسي بريزي
که دوسش داري اما اون يا کنارت نيست
يا فرسنگها ازت فاصله داره
خيلي سخته بغض گلو تو بگيره اما نتوني به کسي بگي چي شده
نتوني بگي اين بغضه از دوري و نديدن يارته
خيلي سخته بغض داشته باشي حتي نتوني به اون
که دوسش داري هم بگي
خيلي سخته هر روز از کنار خاطره هاش رد بشي
و از دور احساسش کني
اما از نزديک نتوني بوي تنش رو احساس کني فقط به يادش باشي
خيلي سخته اشکاتو براش بريزي اما اون نباشه
که ببينه داري براش پرپر ميزني
خيلي سخته اگه فاصله هات زياد باشه و
نتوني ببينيش و داغ دوريش ديونت کنه
خيلي سخته عاشق باشي يه عاشق واقعي اونوقت مي بيني
بدون اون حتي يه لحظه هم نميتوني باشي
خيلي سخته کسي رو دوست داشته باشی اما برای
دیدنش هر شب از خدا خواهش کنی.
ومن دیگر نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزد.... من نه عاشق هستم و نه دلداده به گيسوي بلند.... و نه آلوده به افكار پليد.... من به دنبال نگاهي بودم كه مرا از پس ديوانگيم ميفهمید....و خدا ميداند....سادگي از ته دلبستگيم پيدا بود.....

توی این همه هیاهو گریه بی صدا شکسته
توی دلها پریشون ابرای ماتم نشستن
هرطرف که پا می زارند می بینی راه تو بستند
یه نگاه به راه رفته. روبه رو راه نرفته
باد پاییزی و حسرت ارزوها رو گرفته
ادما اسیر و زارند چیز تازه هی ندارند
تو حریم پاک رویا نمی خوان که پا بزارند
تو گذر گاه زمونه همه چیز دست خزونه
رنگ پاکی و صداقت رنگی که نمی مونه
سردی برف زمستون می شینه رو تن زارم
من خسته بی تحمل که ببارم یا نبارم........
هنوز هم فراموشت نکرده ام
بااین که فراموش شده ام
هنوز هم صدایت را می شنوم
با این که صدایم نکرده ای
هنوز هم همه جا می بینمت
با این که به دیدنم نیامده ای
قلبم رو شكستي ولي من بيشتر از قبل دوستت دارم ميدوني چرا
چون حالا هر تيكه از قلبم تورو جداگونه دوست داره
دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايي مني.
دوستت دارم چون زيباترين لحظات زندگي مني.
دوستت دارم چون زيباترين روياي خواب مني.
دوستت دارم چون زيباترين خاطرات مني.
دوستت دارم چون به يک نگاه،عشق مني
توکه رفتي همه چي تموم شده
خنده اين روزا برام حروم شده
توکه رفتي واسه من دنيا غريب به خدا
توکه رفتي زندگيم ديگه تموم به خدا
ديگه من طاقت ندارم نمي تونم بمونم اين روزا ازدوري تونصف جونم به خدا
هرچي غصه هست تودنيا به سرمن اومده
تو که رفتي جاي توغم اومده
گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم
وحسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را ...
نمی دانم من کدام امید را نا امید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم که اینچنین دلتنگم؟
امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
به احترام رجعتت من يك ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم