ومن دیگر نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزد.... من نه عاشق هستم و نه دلداده به گيسوي بلند.... و نه آلوده به افكار پليد.... من به دنبال نگاهي بودم كه مرا از پس ديوانگيم ميفهمید....و خدا ميداند....سادگي از ته دلبستگيم پيدا بود.....
توی این همه هیاهو گریه بی صدا شکسته
توی دلها پریشون ابرای ماتم نشستن
هرطرف که پا می زارند می بینی راه تو بستند
یه نگاه به راه رفته. روبه رو راه نرفته
باد پاییزی و حسرت ارزوها رو گرفته
ادما اسیر و زارند چیز تازه هی ندارند
تو حریم پاک رویا نمی خوان که پا بزارند
تو گذر گاه زمونه همه چیز دست خزونه
رنگ پاکی و صداقت رنگی که نمی مونه
سردی برف زمستون می شینه رو تن زارم
من خسته بی تحمل که ببارم یا نبارم........
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غزل مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و درد هایم را به گوش تو میرساندم
بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم
کاش میدانستی که چقدر دوست دارم و بیش از پیش بر تو عاشقم
میدانی که اگر از کنارم بروی
لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست
برای ادامه زندگی جز انتظار آمدنت
ولی دیگه طاقت انتظار ندارم
خيلي سخته بي تو ادامه دادن
خيلي سخته بي تو ، تو اين دنياي پوشالي زنده بودن
خيلي سخته هر شب به ياد کسي بخوابي که نتونی ببینیش
خيلي سخته بخواي تو تنهايي اوني مرحمت باشه که نيست کنارت
خيلي سخته که بخواي اشکاتو رو شونه هاي کسي بريزي
که دوسش داري اما اون يا کنارت نيست
يا فرسنگها ازت فاصله داره
خيلي سخته بغض گلو تو بگيره اما نتوني به کسي بگي چي شده
نتوني بگي اين بغضه از دوري و نديدن يارته
خيلي سخته بغض داشته باشي حتي نتوني به اون
که دوسش داري هم بگي
خيلي سخته هر روز از کنار خاطره هاش رد بشي
و از دور احساسش کني
اما از نزديک نتوني بوي تنش رو احساس کني فقط به يادش باشي
خيلي سخته اشکاتو براش بريزي اما اون نباشه
که ببينه داري براش پرپر ميزني
خيلي سخته اگه فاصله هات زياد باشه و
نتوني ببينيش و داغ دوريش ديونت کنه
خيلي سخته عاشق باشي يه عاشق واقعي اونوقت مي بيني
بدون اون حتي يه لحظه هم نميتوني باشي
خيلي سخته کسي رو دوست داشته باشی اما برای
دیدنش هر شب از خدا خواهش کنی.
هنوز هم فراموشت نکرده ام
بااین که فراموش شده ام
هنوز هم صدایت را می شنوم
با این که صدایم نکرده ای
هنوز هم همه جا می بینمت
با این که به دیدنم نیامده ای
قلبم رو شكستي ولي من بيشتر از قبل دوستت دارم ميدوني چرا
چون حالا هر تيكه از قلبم تورو جداگونه دوست داره
دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايي مني.
دوستت دارم چون زيباترين لحظات زندگي مني.
دوستت دارم چون زيباترين روياي خواب مني.
دوستت دارم چون زيباترين خاطرات مني.
دوستت دارم چون به يک نگاه،عشق مني
توکه رفتي همه چي تموم شده
خنده اين روزا برام حروم شده
توکه رفتي واسه من دنيا غريب به خدا
توکه رفتي زندگيم ديگه تموم به خدا
ديگه من طاقت ندارم نمي تونم بمونم اين روزا ازدوري تونصف جونم به خدا
هرچي غصه هست تودنيا به سرمن اومده
تو که رفتي جاي توغم اومده
گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم
وحسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را ...
نمی دانم من کدام امید را نا امید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم
و به کدام دلتنگی خندیدم که اینچنین دلتنگم؟
امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
به احترام رجعتت من يك ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم
وحدس ميزنم كه تو مرا رها ميكني
و قلب كوچك مرا به غم خراب ميكني
چه سخت مينهي قدم براي آمدن به من
ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني!!!
براي من هميشه تو پر از شكوفه بوده اي
و تو فقط دل مرا ز غم كباب ميكني....
و از غم نگاه تو شب وسحر نخفته ام ...
بدون هيچ غصه اي چه خوب خواب ميكني!
نميكني وفا به كه شكايت تو را كنم؟؟؟
براي خود دل مرا هميشه آب ميكني..
دلتنگی...دلتنگی...دلتنگی...
آدم که دلتنگ میشود...چه فکرها که نمیکند...
چه اندیشه ها که در خیال خود ندارد...و چه رویاها...
که گاه خنده را طرحی می کند بر لبان...
و گه غم را بغضی میکند شکسته در سینه
تا در پی بهانه...
قطره اشکی جاری شود بر گونه ها
زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چو شهد
زندگی، بغض فـروخورده نیست
زندگی، داغ جگـــر گـــوشه نیست
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
زندگی، شـــوق وصال یار است
زندگی، لحظه دیدار به هنگامـــه یاس
زندگی، تکیه زدن بر یــار است
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند
که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است
زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است
زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است
زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است
به، چقدر شیـــرین است
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،
روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
زندگی گاه شده است که برد بیراهم
زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
زندگی را باید، قدر بدانیم همه
گاهي ، وقت خداحافظي از کسي
خواسته يا ناخواسته ميگيم : « مواظب خودت باش ! »
مواظب خودت باش يعني فکرم پيش توئه !
مواظب خودت باش يعني برام مُهمي !
مواظب خودت باش يعني نگرانتم !
مواظب خودت باش يعنی دوستت دارم !
مواظب خودت باش يعني به خدا مي سپارمت !
مواظب خودت باش يعني از الان دلم واست تنگ شده!
مواظب خودت باش يعني... واقعاً مواظب خودت باش..
مواظب خودت باش یعنی: نه تو ... نه دیگری ... پناهم نیست مرا به خودم نسپار ... امانت دار خوبی نیستم
طعم عشق ، یک قطره اشک بود
قطره دلش دریا میخواست. خیلی وقت بود كه به خدا گفته بود.
هر بار خدا میگفت: از قطره تا دریا راهیست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا نیست.
قطره عبور كرد و گذشت.
قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.
تا روزی كه خدا گفت: امروز روز توست. روز دریا شدن. خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...
روزی قطره به خدا گفت: از دریا بزرگتر هم هست؟
خدا گفت: هست.
قطره گفت: پس من آن را میخواهم. بزرگترین را. بینهایت را.
خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: اینجا بینهایت است.
آدم عاشق بود. دنبال كلمهای میگشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ كلمهای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه عشقش را توی یك قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور كرد. و وقتی كه قطره از چشم عاشق چكید، خدا گفت: حالا تو در بینهایتی، عكس من در اشك عاشق است
نقــاش بـاشـی
چـقــدر می گیـری
بیایی و صفحه های سیاه دلم را رنـگ کنی؟
بـعـــد بـرای دیــوار اتاق دلـــم
یــــک روز آفتابی بکشی که نــــور آفتـــاب تا میـانه اتاق آمــــده باشد
راستـــــی مـــن روی صـــورتــم یـــک خنــــــده می خـــواهـــم
نــرخ خـنـــــده که گـــــران نیســــت؟
نفسم را
طوری تنظیم میکنم
که
وقت
بازدمت
دم
من
باشد...................
تلخی
این روزهایم را
ببخشید !
دیگر
قندی
در
دلم
آب
نمیشود!
همین چهار کلمه
آدم به آدم میرسد
به هم که رسیدیم
.
.
.
سیر نگاهت میکنم
حيف حيف كهـ الان اينجـا نيستـــ تا هديهـ تولدش رو بهش بدمـ و نميدونمــ جهـ جورى اين كار رو بكنمـ زمانـى كهـ نمى بينمش امــا مطمئنمـ اون صدامـ رو ميشنوه براى همين فرياد ميزنمــ:
تولـ ـدتــــ مبـاركـــ