درد نـوشـت
تاريخ : شنبه 10 / 1برچسب:, | 8:37 | نویسنده : m_a


همه ایـن روزهـا کـه گــذشـت


درد بود، ولی درمانشان کارا نبود!  


یـاد تـو بود، اما خودت نبودی


نبودی و این درد بیداد میکرد، امان میبرید و تو باز نمیامدی ؟!  


 انگار هیچ حسی صدای ناله های مرا به تو نمیرساند!


گفتند درد را صبوری کن ..... صبوری کردم،

 

 انگار نمیدانستند درس صبوری را از برم!


 من مدتهاست صبوری میکنم نبودن ها و نخواستن های تو را


انگار حتی دلت نمیخواست این درد آرام بگیرد!


که خود میدانی اگر تو میخواستی،

 

 با تو همه دردها رفتنی میشدند 

درمان درد تو ... من نبودم!


اما درمان درد من .... تویی ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: