غم هام رو ای آیینه حاشا کن
قدری بخند و روشنی ها رو
تو چشم خیس من تماشا کن
تو سالها همزاد من بودی
تصویری از دیروز و امروزم
همت کن و یاری م کن، بگذار
تا مهربونی رو بیاموزم
آیینه! ای همسایه ! کاری کن
تا ساعتی پیش تو بنشینم
جز سایه سار مهربون تو
چیزی نه میخوام و نه میبینم
یک عمر دنبال چه میگشتی
درجاده های بی سرانجامی
یک عمر گشتم تا که فهمیدم
تو سایه بون خستگی هامی
دلواپسی هام رو بگیر از من
غم هام رو ای آیینه حاشا کن
قدری بخند و روشنیها رو
تو چشم خیس من تماشا کن
نظرات شما عزیزان: